کد مطلب:156 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:313

احکام طـلاق
مسأله 2648 ـ مردی كه زن خود را طلاق می دهد، باید عاقل و بنابر احتیاط واجب بالغ باشد، و به اختیار خود طلاق دهد، و اگر او را مجبور كنند كه زنش را طلاق دهد طلاق باطل است، و نیز باید قصد طلاق داشته باشد، پس اگر صیغه طلاق را به شوخی بگوید صحیح نیست.

مسأله 2649 ـ زن باید در وقت طلاق از خون حیض و نفاس پاك باشد و شوهرش در آن پاكی با او نزدیكی نكرده باشد و اگر در حال نفاس یا حیض كه پیش از این پاكی بوده با او نزدیكی نموده باشد بنابر احتیاط واجب طلاق كافی نیست بلكه باید دوباره عادت شود و پاك گردد و تفصیل این دو شرط در مسائل آینده گفته می شود.

مسأله 2650 ـ طلاق دادن زن در حال حیض یا نفاس در سه صورت صحیح است:

اوّل: آن كه شوهرش بعد از ازدواج با او نزدیكی نكرده باشد.

دوّم: آبستن باشد، و اگر معلوم نباشد كه آبستن است و شوهر در حال حیض طلاقش بدهد، بعد بفهمد آبستن بوده، اشكال ندارد.

سوّم: مرد بواسطه غایب بودن و مانند آن نتواند پاك بودن زن را بفهمد.

مسأله 2651 ـ اگر زن را از خون حیض پاك بداند و طلاقش دهد بعد معلوم شود



[444]

كه موقع طلاق در حال حیض بوده، طلاق او باطل است و اگر او را در حیض بداند و طلاقش دهد بعد معلوم شود پاك بوده طلاق او صحیح است.

مسأله 2652 ـ كسی كه می داند زنش در حال حیض یا نفاس است، اگر غایب شود مثلا مسافرت كند و بخواهد او را طلاق دهد، و نتواند از حالش با خبر شود باید تا مدتی كه معمولا زنها از حیض یا نفاس پاك می شوند صبر كند.

مسأله 2653 ـ اگر مردی كه غایب است بخواهد زن خود را طلاق دهد چنانچه بتواند اطلاع پیدا كند كه زن او در حال حیض یا نفاس است یا نه، اگر چه اطلاع او از روی عادت حیض زن، یا نشانه های دیگری باشد كه در شرع معین شده باید حال او را استعلام كند و اگر نتواند، باید تا مدتی كه معمولا زنها از حیض یا نفاس پاك می شوند صبر كند و احتیاط واجب آنستكه تا یك ماه صبر كند.

مسأله 2654 ـ اگر با عیالش كه از خون حیض و نفاس پاك است نزدیكی كند و بخواهد طلاقش دهد، باید صبر كند تا دوباره حیض ببیند و پاك شود و همچنین اگر در حال حیض یا نفاس با او نزدیكی كند بنابر احتیاط واجب نمی تواند در پاكی بعد از آن حیض یا نفاس او را طلاق دهد اگر چه در آن پاكی با او نزدیكی نكرده باشد، ولی زنی را كه نه سالش تمام نشده، یا آبستن است، اگر بعد از نزدیكی طلاق دهند، اشكال ندارد، و همچنین است اگر یائسه باشد یعنی اگر سیّده است بیشتر از شصت سال قمری و اگر سیّده نیست بیشتر از پنجاه سال قمری داشته باشد.

مسأله 2655 ـ هر گاه با زنی كه از خون حیض و نفاس پاك است نزدیكی كند و در همـان پاكی طلاقش دهد اگر بعد معلوم شود كه موقع طلاق آبستن بوده اشكال ندارد.

مسأله 2656 ـ اگر با زنی كه از خون حیض و نفاس پاك است نزدیكی كند و مسافرت نماید، چنانچه بخواهد در سفر طلاقش دهد و نتواند حال او را در سفر استعلام كند، باید بقدری كه زن معمولا بعد از آن پاكی، خون می بیند و دوباره پاك می شود صبر كند. و احتیاط واجب آنستكه آن مدّت كمتر از یك ماه نباشد.

مسأله 2657 ـ اگر مرد بخواهد زن خود را كه بواسطه اصل خلقتش یا مرض یا بواسطه خوردن قرص كه زنان برای جلوگیری از خون حیض می خورند و حیض نمی بیند طلاق دهد. باید از وقتی كه با او نزدیكی كرده تا سه ماه از جماع با او خود داری نماید و بعد او را طلاق دهد.



[445]

مسأله 2658 ـ طلاق باید به صیغه عربی صحیح و بنابر احتیاط واجب به كلمه «طالق» خوانده شود و دو مرد عادل آن را بشنوند و اگر خود شوهر بخواهد صیغه طلاق را بخواند و اسم زن او مثلا فاطمه باشد باید بگوید: «زَوْجَتی فاطِمَة طالقٌ»; یعنی: زن من فاطمه رها است و اگر دیگری را وكیل كند آن وكیل باید بگوید: «زَوْجَةُ مُوكِّلِی فاطِمَةُ طالِقٌ».

مسأله 2659 ـ زنی كه صیغه شده، مثلا یك ماهه یا یك ساله او را عقد كرده اند طلاق ندارد، و رها شدن او به این است كه مدتش تمام شود، یا مرد مدت را به او ببخشد به این ترتیب كه بگوید: مدت را به تو بخشیدم و شاهد گرفتن و پاك بودن زن از حیض لازم نیست.



[446]

عِـدّه طـلاق

مسأله 2660 ـ زنی كه نُه سالش تمام نشده و زن یائسه(1) عده ندارد، یعنی اگر چه شوهرش با او نزدیكی كرده باشد، بعد از طلاق می تواند فوراً شوهر كند.

مسأله 2661 ـ زنی كه نُه سالش تمام شده و یائسه نیست اگر شوهرش با او نزدیكی كند و طلاقش دهد، بعد از طلاق باید عدّه نگهدارد یعنی بعد از آن كه در پاكی طلاقش داد و مقداری (هر چند كم باشد) بعد از طلاق پاك بود، بقدری صبر كند كه دوبار حیض ببیند و پاك شود، و همین كه حیض سوم را دید عدّه او تمام می شود و می تواند شوهر كند. ولی اگر پیش از نزدیكی كردن با او طلاقش بدهد عدّه ندارد، یعنی می تواند بعد از طلاق فوراً شوهر كند.

مسأله 2662 ـ زنی كه حیض نمی بیند اگر در سن زنهایی باشد كه حیض می بینند چنانچه شوهرش بعد از نزدیكی كردن او را طلاق دهد، باید بعد از طلاق تا سه ماه عدّه نگهدارد.

مسأله 2663 ـ زنی كه عدّه او سه ماه است، اگر اول ماه طلاقش بدهند باید سه ماه هلالی یعنی از موقعی كه ماه دیده می شود تا سه ماه عدّه نگهدارد. و اگر در بین ماه طلاقش بدهند، باید باقی ماه را با دو ماه بعد از آن و نیز كسری ماه اول را از ماه چهارم عدّه نگهدارد تا سه ماه تمام شود، مثلا اگر غروب روز بیستم ماه طلاقش بدهند و آن ماه بیست و نه روز باشد باید نه روز باقی ماه را با دو ماه بعد از آن و بیست روز از ماه چهارم عدّه نگهدارد، و احتیاط مستحب آن است كه از ماه چهارم بیست و یك روز عدّه نگهدارد تا با مقداری كه از ماه اوّل عدّه نگهداشته سی روز شود.

مسأله 2664 ـ اگر زن آبستن را طلاق دهند، باید تا دنیا آمدن یا سقط شدن بچّه عده نگهدارد، بنابر این اگر مثلا یك ساعت بعد از طلاق بچّه او به دنیا آید، عدّه اش تمام می شود.

مسأله 2665 ـ زنی كه نُه سالش تمام شده و یائسه نیست اگر صیغه شود مثلا



ــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ معنای یائسه در مسأله 436 گفته شد.

[447]

یك ماهه، یا یك ساله چنانچه شوهرش با او نزدیكی نماید و مدت آن زن تمام شود یا شوهر مدت را به او ببخشد در صورتی كه حیض می بیند بنابر احتیاط واجب باید به مقدار دو حیض یا به مقدار دو پاكی هر كدام كه بیشتر است عدّه نگهدارد و شوهر نكند و اگر حیض نمی بیند، چهل و پنج روز باید از شوهر كردن خود داری نماید. و در صورتیكه آبستن باشد احتیاط واجب آنستكه به هر كدام از زائیدن یا چهل و پنج روز كه بیشتر است عدّه نگهدارد.

مسأله 2666 ـ ابتدای عدّه طلاق از موقعی است كه خواندن صیغه طلاق تمام می شود، چه زن بداند طلاقش داده اند یا نداند، پس اگر بعد از تمام شدن عدّه بفهمد كه او را طلاق داده اند، لازم نیست دوباره عدّه نگهدارد.



عدّه زنی كه شوهرش مرده

مسأله 2667 ـ زنی كه شوهرش مرده اگر آبستن نباشد، باید تا چهار ماه و ده روز عدّه نگهدارد یعنی از شوهر كردن خود داری نماید اگر چه یائسه یا صغیره یا صیغه باشد، یا شوهرش با او نزدیكی نكرده باشد و اگر آبستن باشد، باید تا موقع زاییدن عدّه نگهدارد، ولی اگر پیش از گذشتن چهار ماه و ده روز، بچه اش به دنیا آید باید تا چهار ماه و ده روز از مرگ شوهرش صبر كند و این عدّه را عدّه وفات می گویند.

مسأله 2668 ـ زنی كه در عدّه وفات می باشد، حرام است لباس های زینتی بپوشد و سرمه بكشد و همچنین كارهای دیگری كه زینت حساب شود بر او حرام می باشد.

مسأله 2669 ـ اگر زن یقین كند كه شوهرش مرده و بعد از تمام شدن عدّه وفات، شوهر كند، چنانچه معلوم شود شوهر او بعداً مرده است، باید از شوهر دوّم جدا شود و در صورتی كه آبستن باشد، به مقداری كه در عدّه طلاق گفته شد، برای شوهر دوّم عدّه طلاق و بعد برای شوهر اوّل عدّه وفات نگهدارد و اگر آبستن نباشد، برای شوهر اوّل عدّه وفات و بعد برای شوهر دوّم عدّه طلاق نگهدارد و ابتدای عدّه وفات را از موقعی كه خبر صحیح وفات شوهر به او رسیده قرار دهد.

مسأله 2670 ـ ابتدای عده وفات در صورتیكه شوهر زن غائب یا در حكم غائب



[448]

باشد از موقعی است كه زن از مرگ شوهر مطلع شود.

مسأله 2671 ـ اگر زن بگوید عدّه ام تمام شده، با دو شرط از او قبول می شود: اوّل: آن كه بنابر احتیاط مورد تهمت نباشد. دوّم: از طلاق یا مردن شوهرش بقدری گذشته باشد كه در آن مدت تمام شدن عدّه ممكن باشد.



طلاق بائن و طلاق رِجْعِی

مسأله 2672 ـ طلاق بائن آن است كه بعد از طلاق، مرد حق ندارد به زن خود رجوع كند، یعنی بدون عقد او را به زنی قبول نماید و آن بر پنج قسم است:

اول: طلاق زنی كه نُه سالش تمام نشده باشد.

دوم: طلاق زنی كه یائسه باشد یعنی اگر سیده است بیشتر از شصت سال و اگر سیده نیست بیشتر از پنجاه سال قمری داشته باشد.

سوم: طلاق زنی كه شوهرش بعد از عقد با او نزدیكی نكرده باشد.

چهارم: طلاق سوم زنی كه او را سه دفعه طلاق داده اند.

پنجم: طلاق خلع و مبارات و احكام اینها بعداً گفته خواهد شد و غیر اینها طلاق رجعی است كه بعد از طلاق تا وقتی زن در عدّه است مرد می تواند به او رجوع نماید.

مسأله 2673 ـ كسی كه زنش را طلاق رجعی داده، حرام است او را از خانه ای كه موقع طلاق در آن خانه بوده بیرون كند، ولی در بعضی از مواقع كه در كتابهای مفصل گفته شده و از جمله آنها فحاشی و رفت و آمد با اجانب است، بیرون كردن او اشكال ندارد، و نیز حرام است زن برای كارهای غیر لازم از آن خانه بیرون رود.



احكام رجوع كردن

مسأله 2674 ـ در طلاق رجعی مرد به دو قِسم می تواند به زن خود رجوع كند:

اول: حرفی بزند كه معنایش این باشد كه او را دو باره زن خود قرار داده است.

دوّم: كاری كند كه از آن بفهمند رجوع كرده است. بنابر این با هر لفظ و عبارت یا عملی كه بفهماند او را مجدداً زن خود قرار داده است رجوع محقّق می شود و ظاهر این است كه به نزدیكی كردن رجوع محقق خواهد شد اگر چه قصد رجوع نداشته باشد.



[449]

مسأله 2675 ـ برای رجوع كردن لازم نیست مرد شاهد بگیرد، یا به زن خبر دهد، بلكه اگر بدون این كه كسی بفهمد، بگوید به زنم رجوع كردم صحیح است. ولی مستحب است برای رجوع كردن شاهد بگیرند امّا اگر بعد از تمام شدن عدّه مرد بگوید كه در عدّه رجوع نموده ام لازم است اثبات كند.

مسأله 2676 ـ مردی كه زن خود را طلاق رجعی داده، اگر بعد از طلاق زن با مرد مصالحه كند كه حق رجوع نداشته باشد مصالحه باطل و مالی را كه در مقابل آن گرفته مالك نمی شود و اگر مصالحه اینگونه باشد كه با اینكه حق رجوع دارد عملا رجوع نكند و از حق خود استفاده ننماید در اینصورت مصالحه صحیح و اگر رجوع كند صحّت آن محلّ اشكال است.

مسأله 2677 ـ اگر زنی را دو بار طلاق دهد و به او رجوع كند. یا دوبار او را طلاق دهد و بعد از هر طلاق و گذشتن عدّه عقدش كند، یا بعد از یك طلاق رجوع و بعد از طلاق دیگر و گذشتن عدّه عقد كند. بعد از طلاق سوم آن زن بر او حرام است، ولی اگر بعد از طلاق سوم به دیگری شوهر كند، با چهار شرط به شوهر اول حلال می شود، یعنی می تواند آن زن را دوباره عقد نماید:

اول: آن كه عقد شوهر دوم دائم باشد، و اگر مثلا یك ماهه یا یك ساله او را صیغه كند، بعد از آن كه از او جدا شد، شوهر اول نمی تواند او را عقد كند.

دوم: بنابر احتیاط شوهر دوم بالغ باشد و باید با او نزدیكی و دخول كند. و بنابر احتیاط واجب باید انزال شود و نزدیكی از جلوی زن باشد.

سوّم: شوهر دوم طلاقش دهد یا بمیرد.

چهارم: عده طلاق یا عده وفات شوهر دوم تمام شود.



طلاق خُلْع

مسأله 2678 ـ طلاق زنی را كه به شوهرش مایل نیست و مهر یا مال دیگر خود را به او می بخشد كه طلاقش دهد طلاق خلع گویند.

مسأله 2679 ـ اگر شوهر بخواهد صیغه طلاق را بخواند چنانچه اسم زن مثلا فاطمه باشد پس از بذل می گوید: زَوْجَتی فاطِمَهُ خالَعْتُها عَلی ما بَذَلَتْ هِیَ طالِقٌ



[450]

(یعنی زنم فاطمه را در مقابل چیزیكه بذل نموده طلاق خلع دادم او رها است) و جمله «هی طالق» بنابر احتیاط واجب است.

مسأله 2680 ـ اگر زن كسی را وكیل كند كه مهر او را به شوهرش ببخشد و شوهر، همان كس را وكیل كند كه زن را طلاق دهد، چنانچه مثلا اسم شوهر محمد و اسم زن فاطمه باشد وكیل صیغه طلاق را اینطور می خواند: عَنْ مُوكِّلَتی فاطِمَةَ بَذَلْتُ مَهْرَهَا لِمُوَكِّلِی مُحَمَّد لِیَخْلَعَها عَلَیْهِ پس از آن بدون فاصله می گوید: زَوْجَةُ مُوَكِّلی خالَعْتُها عَلی ما بَذَلَتْ هِیَ طالِقٌ و اگر زن كسی را وكیل كند كه غیر از مهر چیز دیگری را به شوهر او ببخشد كه او را طلاق دهد وكیل باید به جای كلمه (مهرها) آن چیز را بگوید، مثلا اگر صد تومان داده باید بگوید: بَذَلْتُ مَأَةَ تُومانْ.

طلاق مبارات

مسأله 2681 ـ اگر زن و شوهر یكدیگر را نخواهند و زن مهر خود یا مال دیگری را به مرد ببخشد كه او را طلاق دهد آن طلاق را مبارات گویند.

مسأله 2682 ـ اگر شوهر بخواهد صیغه مبارات را بخواند چنانچه مثلا اسم زن فاطمه باشد، باید بگوید: بارَأْتُ زَوْجَتِی فاطِمَةَ عَلی مَهْرِها فَهِیَ طالِق یعنی مبارات كردم زنم فاطمه را در مقابل مهر او پس او رها است و اگر دیگری را وكیل كند، وكیل باید بگوید: بارَأْتُ زَوْجَةَ مُوَكِّلی فاطِمَةَ عَلی مَهْرِها فَهِیَ طالِقٌ و در هر دو صورت اگر به جای كلمه (عَلی مَهْرِها) (بِمَهْرها) بگوید اشكال ندارد.

مسأله 2683 ـ صیغه طلاق خلع و مبارات باید به عربی صحیح خوانده شود، ولی اگر زن برای آن كه مال خود را به شوهر ببخشد مثلا به فارسی بگوید برای طلاق فلان مال را به تو بخشیدم اشكال ندارد.

مسأله 2684 ـ اگر زن در بین عدّه طلاق خلع، یا مبارات از بخشش خود برگردد، شوهر می تواند رجوع كند و بدون عقد دوباره او را زن خود قرار دهد.

مسأله 2685 ـ مالی را كه شوهر برای طلاق مبارات می گیرد، باید بیشتر از مهر نباشد بلكه احتیاط واجب آنستكه كمتر باشد ولی در طلاق خلع اگر بیشتر باشد اشكال ندارد.



[451]

احكام متفرقه طلاق

مسأله 2686 ـ اگر با زن نامحرمی به گمان این كه عیال خود اوست نزدیكی كند، چه زن بداند كه او شوهرش نیست، یا گمان كند شوهرش می باشد، باید عده نگهدارد.

مسأله 2687 ـ اگر با زنی كه می داند عیالش نیست زنا كند، چنانچه زن نداند كه آن مرد شوهر او نیست، بنابر احتیاط واجب باید عده نگهدارد.

مسأله 2688 ـ اگر مرد، زنی را گول بزند كه از شوهرش طلاق بگیرد و زن او شود طلاق و عقد آن زن صحیح است، ولی هر دو معصیت بزرگی كرده اند.

مسأله 2689 ـ هر گاه زن در ضمن عقد با شوهر شرط كند كه اگر شوهر مسافرت نماید، یا مثلا شش ماه به او خرجی ندهد اختیار طلاق با او باشد، این شرط باطل است، ولی چنانچه شرط كند كه اگر مرد مسافرت كند، یا مثلا تا شش ماه خرجی ندهد، از طرف او برای طلاق خود وكیل باشد، چنانچه پس از مسافرت مرد یا خرجی ندادن شش ماه، خود را طلاق دهد صحیح است.

مسأله 2690 ـ پدر و جد پدری دیوانه ای كه دیوانگی او متصل بزمان صغیر بودنش باشد، اگر مصلحت باشد می توانند زن او را طلاق بدهند. و اگر متّصل نباشد با مجتهد جامع الشرائط است و احتیاط لازم آنستكه مجتهد جامع الشرائط هم از آنان اذن بگیرد.

مسأله 2691 ـ اگر پدر یا جد پدری برای طفل خود زنی را صیغه كند، اگر چه مقداری از زمان تكلیف بچه جزء مدت صیغه باشد مثلا برای پسر چهارده ساله خودش زنی را دو ساله صیغه كند، چنانچه صلاح بچه باشد، می تواند مدت آن را ببخشد ولی زن دائمی او را نمی تواند طلاق دهد.

مسأله 2692 ـ اگر از روی علاماتی كه در شرع معین شده، مرد دو نفر را عادل بداند و زن خود را پیش آنان طلاق دهد، دیگری كه آنان را عادل نمی داند بنابر احتیاط واجب نباید آن زن را برای خود یا برای كس دیگر عقد كند. ولی اگر شك در عدالت آنان داشته باشد می تواند آن زن را بعد از تمام شدن عدّه اش برای خود یا برای



[452]

كس دیگر عقد كند.